هر چه بادا باد

يه عالمه لباس خيس

پياده رو هاي آب گرفته

ترافيك كم سابقه ي خيابونا

در عوض

هواي صاف و پاك

ريه هاي باز شده از اكسيژن ناب

پر شدن سدها و آبگيرهاي كشور

شسته شدن بناها و مناظر و درختا

 تو دل مردم چه غوغايي به پا كرد ؟

 

واقعا چه اسمي ميشه روش گذاشت ؟

تا اونجايي كه يادم مياد هميشه به هر چيزي كه از آسمون مي باريد و باعث  طراوت و شادابي طبيعت مي شد ، مي گفتيم بركت خدا

آيا اين بركت باعث رنجش و آزار مردم هم مي شه ؟

بركتي كه ايجاد وقفه در روند زندگي روزمره ي آدما بكنه بازم اسمش ..؟

سازمان هوا شناسي كل كشور اعلام كرده اين جريان ناپايدار ابرهاي بارش زا  تا 2 روز ديگه در نيمه ي شمالي و بطور پراكنده در شرق و غرب كشور ادامه خواهد داشت . و بعد از اون هم هوا تا مدتي كمي خنك مي شه  .



           
یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 14:15
حامد امین

درست همون لحظه اي كه فكر مي كني ديگه بايد با هواي بهاري خداحافظي كني و براي فصل گرما آماده بشي يه روز صبح كه از خواب بيدار ميشي ميبيني كه از شدت بارش بارون حتي نمي توني در خونه رو باز كني ، باورت نميشه كه اينجا تهرانه

به قول بعضيا : آدم ياد شمال مي افته .

به گزارش سازمان هواشناسي ، بارش بارون در نيمه ي شمالي كشور و شرق و غرب  بطور پراكنده تا 2 روز ديگه ادامه داره .

چيزي كه بيشتر از همه فكر آمدو مشغول ميكنه اينه كه آيا رگبار كم سابقه ي فروردين امسال از نگاه مردم  زيبا بوده يا ترافيك و بالا اومدن آب  و جاري شدنش در سطح پياده روها و خيابون ، باعث وقفه در زندگي روزمره ي اونا شده ؟



           
یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 14:14
حامد امین

پادشاهى در يک شب سرد زمستان از قصر خارج شد
هنگام بازگشت سرباز پيرى را ديد که با لباسى اندک در سرما نگهبانى
مى‌داد.
..
از او پرسيد: آيا سردت نيست؟
نگهبان پير گفت: چرا اى پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل
کنم.
پادشاه گفت:من الان داخل قصر مى‌روم و مى‌گويم
يکى از لباس‌هاى گرم مرا برايت بياورند.
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد.
اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده‌اش را فراموش کرد.
صبح روز بعد جسد سرمازده پيرمرد را در حوالى قصر پيدا کردند
در حالى که در کنارش با خطى ناخوانا نوشته بود:
اى پادشاه من هر شب با همين لباس کم سرما را تحمل مى‌کردم
اما وعده لباس گرم تو مرا از پاى درآورد



           
یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 8:11
حامد امین

 

لحظه ی دیدار نزدیک است

باز من دیوانه ام ، مستم

باز می لرزد ، دلم ، دستم

باز گویی در جهان دیگری هستم

های ! نخراشی به غفلت گونه ام را ، تیغ

 های ، نپریشی صفای زلفکم را ، دست

و آبرویم را نریزی ، دل

ای نخورده مست

لحظه ی دیدار نزدیک است

 

"مهدی اخوان ثالث"

 



           
25 فروردين 1391برچسب:, :: 17:34

 

 

 

قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض

 


صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض

 

 

یک طرف خاطره ها!

 


یک طرف پنجره ها!

 

 

در همه آوازها! حرف آخر زیباست!

 


آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟

 

حرف من دیدن پرواز تو در

فرداهـــــاست

 



           
25 فروردين 1391برچسب:, :: 17:21

مى خواهى بروى ؟ بهانه مى خواهى ؟
بگذار من بهانه را دستت دهم
برو و هركس پرسيد بگو
لجوج بود...
هميشه سرسختانه عاشق بود
بگو فرياد مى كرد
همه جا فرياد مى كرد فقط مرا مى خواهد
بگو دروغ مى گفت
مى گفت هرگز ناراحتم نكردى
بگو درگير بود
هميشه درگير افسون نگاهم بود
بگو او نخواست
نخواست كسى جز من در دلش خانه كند
اينهمه بهانه برايت آوردم
حالا اگر مى خواهى
برو به سلامت ..... !!!



           
25 فروردين 1391برچسب:, :: 16:48

صحبتي 
حرف و حديثي
سخني  تازه که نيست
يادگار گذري بي احساس
يا که لبخند کريه ي است که جان مي سپرد
چار فصلي است که باز  از سر نو
پشت هم رفته و سر  مي آيد
از  فروردين تا به خرداد
تير تا شهريور
مهر ، آبان   تا  به آذر
دي  و بهمن ، اسفند
جمع اينها همه در  هم، سال است
سال را  داني  چيست ؟
قطره اي از  عمر است
عمر را  مي داني ؟
سايه اي  از من و توست
سايه اي  از تو ومن
برگي از  خاطره هاست
همگي رهگذر خاطره ايم



           
سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, :: 6:8
حامد امین

مسافر تاکسي آهسته روي شانه راننده زد و گفت همين بغل پياده ميشم. راننده جيغ زد، کنترل ماشين رو از دست داد و نزديک بود که بزنه به يه اتوبوس. از جدول کنار خيابان رفت بالا. نزديک بود که چپ کنه. اما کنار يک مغازه توي پياده رو متوقف شد. براي چند ثانيه هيچ حرفي بين راننده و مسافر رد و بدل نشد.

سکوت سنگيني حکم فرما شد تا اين که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هي مرد! ديگه هيچ وقت اين کار رو تکرار نکن. منو تا سر حد مرگ ترسوندي"



           
سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, :: 6:7
حامد امین



مي نويسم باران تو بخواني  ابري
مي نويسم سرما تا بخواني گاهي
مي نويسم احساس ، تا بداني  دل من بي تو گلم مي ميرد

و بدان دل سرد است و كمي باراني
غم سراسر دل من پر كرده
كاش اينجا بودي

كيمياي دل من مي بودي

كاش اينجا بودي



           
یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, :: 21:33
حامد امین


گاهي گمان نمي كني و مي شود
گاهي  نمي شود كه نمي شود

گاهي  هزار  دعا بي اجابت است
گاهي  نگفته قرعه به نام تو مي شود

گاهي  گداي گدايي و بخت نيست
گاهي تمام شهر گداي تو مي شود

                                      



           
یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, :: 21:6
حامد امین
درباره وبلاگ


كاش مي شد كه پريد ، كاش مي شد كه مثل جوجه اردك زشت ، قو شد يك قوي سپيد .
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان هر چه بادا باد و آدرس humanrice.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 36
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 193
بازدید ماه : 496
بازدید کل : 119148
تعداد مطالب : 318
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1

Alternative content