اينجا تهران است
شهري با دو برج
دو نماد ملي
يكي ميلاد جوان و ديگري
آزادي پير كه در حصار ترافيك هميشگيه ميدان خود ،يعني آزادي ، همچنان استوار و پايدار قدي بر افرارشته دارد.
در سال 1345 دانشجوي جويايي نام در دانشكده ي معماري دانشگاه تهران ، اولين خشتهاي زندگي حرفه اي خود را در زمينه معماري بنا نهاد تا بتواند جسورانه گوي سبقت را از ديگر رقيبان خود ربوده و در مناقصه ي ساخت بنايي به عنوان نماد ملي ايران
در آن دوره برنده شود .
حسين امانت 24 ساله از تهران ، معمار اين عمارت با شكوه و استوار است ، عمارتي كه همگان تهران را و از نگاهي فراتر ايران را با او مي شناسند .
اين برج سپيد پاي در بند تنها يك نماد آشكار نيست كه مجموعه اي فرهنگي ، هنري و علمي نيز هست كه سالنهاي كنفرانس ، همايش ، موزه و كتابخانه را در خود جاي داده و نگهداري مي كند .
اين بنا شامل چهار راه پله و دو آسانسور مي شود كه از طريق آنها مي توان به طبقات بالايي برج راه يافت .
از پنجره هاي فوقاني برج به راحتي مي توان نگاهي كامل و دقيقي به هر هشت طرف ميدان بزرگ آزادي انداخت .
پنجره هاي گشوده ي طبقه ي فوقاني برج فاصله ي نگاه و فكر و ذهن ما را تا ديار آب و آيينه ، پاكي و صداقت ، شهر سهراب سپهري كوتاه مي كند . چرا كه از آن بالا حوضي مي بيني در پايين دست كه در كنار آن مسافران خسته و تازه از راه رسيده اي كه به تهران آمده اند ،خسته گي خود را به در نموده و گاه براي ثبت لحظه هاي شيرين خود عكسي مي اندازند و به همراه يگر سوغاتي هاي خود ، براي عزيزانشان ارسال مي كنند.
حوضچه ي طويل و طولاني ميدان ، معماري برگرفته ايست از باغ فين كاشان .
البته با نگاهي گذرا مي توان المانهاي بكار رفته ي زيادي را در جاي جاي اين برج سفيد مشاهده نمود كه هر كدام از آنها يادواره ي دوران و قرون مختلف تاريخي ايران زمين است .
براي مثال از هر طرف به اين بنا نگاه كنيم دو پايه ي استوار و ثبت شده در زمين را ميبينيم كه بروي آن عمارتي سر به آسمان زده ، و اينجاست كه سر بلندي سرباز هخامنشي را به ياد مي آوري .
اما بيش ازهرچيز تلفيق نگارش تار و پود معماري پيش و پس از اسلام را مي توان يكجا در يك منشور نظاره كرد . از كاشي كاري زير طاقهاي برج گرفته تا بادگير هاي فوقاني تاج برج كه بر گرفته از بناهاي خشتي و كويري قلب ايران ، شهر بادگير ها ،دليجان و يزد مي باشد .
وقتي وارد مجموعه ي آزادي مي شوي بقدري محو تماشاي اين نمادها مي شوي كه گاهي زمان فراموشت مي شود و البته بديهي است اگر توقف زمان دراين نقطه از شهر واقعا وجود داشته باشد.
وقتي در محوطه ي زير برج مي ايستيم با نگاهي به اطراف مي توانيم براحتي برج ميلاد را در ميان انبوهي از گرد و غبار هميشگيه شهرمان ببينيم كه چند وقتيست تلاش بر اينست تا به عنوان نماد ملي ، به تمامه جايگزين برج آزادي شود اما ، هنوز نمي توان فراز و فرودها و حوادث تاريخي و حماسي ايران را كه انقلاب 57 و بازگشت امام خميني به وطن از آن جمله اند را فراموش نمود
كه در دل اين منطقه ، اين ميدان ، پاي اين برج و اين نام سپري شده اند و خاك تاريخ خورده اند تا جاودانه بمانند .
نام سر بلند آزادي كه آرزويمان براي او اينست : تا دنيا دنياست جاودان و استوار باشي
اي آزادي
اي تهران
اي ايران
نظرات شما عزیزان: