هر چه بادا باد تکيه اش بر درخت ، نگاهش غمگين ، لبهايش پر از زمزمه ، در ژرفاي وجودش غوغايي بود . افکارش پريشان بود . از دين هم زده شده بود .لري که در ظهر عاشورا نهار نذري گيرش نيامده بود . نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|